ایران در نگاه مجله گردشگری بلغاری؛ تصویری از فرهنگ غنی و مناظر شگفتانگیز سرزمین پارس
نشریه بینالمللی گردشگری «بالکان ووی ایج» بلغارستان در شماره جدید خود، به معرفی فرهنگ غنی و مناظر شگفتانگیز ایران پرداخته است.

میرا باجوا سردبیر و ناشر نشریه بینالمللی گردشگری «بالکان ووی ایج» بلغارستان و از چهرههای فرهنگی اروپای شرقی در مطلبی که در این نشریه به چاپ رسیده است، نوشت: بسیاری از مردم درباره ایران نظر میدهند، بدون آنکه قدم به آن گذاشته باشند، اما صحبت کردن از ایران، بدون دیدن آن، مانند توصیف عظمت دریاست بر اساس یک نقاشی – شاید بتوانی خطوط ساحل را بازسازی کنی، اما نمک، عطر و آهنگ دریا را نخواهی شناخت. تهران، پایتخت ایران و آهنگ زندگیاش باید لمس شوند، باید تجربه شوند.
بسیاری از مردم ممکن است درباره ایران نظر بدهند، بدون آنکه پا به این کشور گذاشته باشند. این شبیه آن است که بخواهی دریا را از روی یک نقاشی توصیف کنی – ممکن است بتوانی رنگ، موج یا حتی بویش را حدس بزنی، اما نمیتوانی صدای واقعیاش را بشنوی، تلاطمش را حس کنی یا طعم نمکش را بچشی.
تهران، پایتخت ایران، شهری پرجنبوجوش، ناآرام، خاکستری و در عین حال غرق در نور و ردّپای بشریت است. من ایران را حدود ۴ یا ۵ سال پیش دیدم و باید بگویم که تأثیراتم از آنجا بسیار قوی بود. وقتی برگشتم، تفاوتهای زیادی دیدم، تغییرات آشکاری در مقایسه با گذشته. امروز ایران دیگر همان ایران سابق نیست، بهویژه از نظر وضعیت زنان در آن کشور.
برای اینکه پا به ایران بگذاری و 48 ساعت آنجا بمانی – کشور را مستقیماً در چشم ببینی، تا آنچه را بازتاب میدهد درک کنی و پیشفرضهایت را بازنویسی کنی باید به تهران بزرگ بروی چونکه بیشتر از همه این اتفاقها در تهران احساس میشود – یک کلانشهر در دامنه کوه البرز با ارتفاع 5610 متری.
در پایتخت ایران، رایحه چای مخلوط با بوی بنزین و زعفران است. مردم در ترافیک شلوغ و بینظم با هم گفتوگو میکنند، به طرز نامنظمی حرکت میکنند، اغلب برخلاف جهت حرکت، پیادهروها پُر از دستفروش و رهگذران است. تهران – کلاسیک و بینظم – نظم خاص خود را دارد و به طرز عجیبی متقارن است – هیچ چیز بیش از حد از قاب بیرون نمیزند. شهری است با هزاران تضاد. شهری با ریتم خاص خود.
اینجا سرزمینی از پارادوکسهاست، جایی که گذشته و حال در کنار هم قدم میزنند، جایی که زمان ایستاده است و در عین حال با سرعت برقآسا میگذرد. مردم با سرعت راه میروند، کمی با عجله، مهربان، کنجکاو و دوستداشتنی.
یکی از چیزهایی که مسافر را شگفتزده میکند، تفاوت زمانی با ایران است – یک ساعت و نیم. اما تفاوت بیشتر از آن است که تنها در اختلاف زمانی 30 دقیقهای نسبت به بلغارستان خلاصه شود. تفاوت در احساس زمان است – گویی کشور دارای منطقه زمانی مخصوص به خود است – زمان ایرانی. برای مثال، پروازها به وقت ایران انجام میشوند، اما تقریباً همیشه با تأخیر و نوسان زیاد.
از مکانهای برجسته تهران، پلههای باشکوه کاخ گلستان هستند. شاید باشکوهترین بخش این مجموعه، مجموعه کاخهایی باشد که امروزه به موزههای شگفتانگیزی تبدیل شدهاند. کاخ گلستان در قرن نوزدهم ساخته شد و از آن زمان شاهدی بر شکوه شاهنشاهی ایران است. در این مجموعه، میتوان مجموعهای از ظروف اروپایی – چینیهای فرانسه و آلمان، گلدانهای عظیم، مجسمهها، تابلوهای نقاشی، آلات موسیقی، فرشها، مبلمان اروپایی و ایرانی را دید.
ناصرالدین شاه، که عاشق شطرنج بود، زمانی که نخستین دوربین عکاسی را وارد ایران کرد، دستور داد از او در لباس رسمی، همراه با شمشیر و کلاهخود، عکس گرفته شود. یکی از این عکسها، که در اواسط قرن نوزدهم گرفته شده، هنوز در موزه موجود است.
زنان در ایران
لباس زنان ایرانی در نگاه اول برای مخاطبان غربی شاید تداعی نوعی محدودیت باشد که در واقع چنین نیست. روسریها روی پیشانی، مانتوهایی که موها را میپوشانند – اما طوری که بخشی از مو همچنان آزاد باشد – اینها همه انواعی از حجاب هستند که زنان ایرانی با آن زندگی میکنند، بدون اینکه از آن عبور کنند. بدون نقض قانون، اما با سازشی زیبا و رنگ آمیزی شده. برخی از زنان رنگ موهای بلوند دارند، حتی اگر مجبور باشند بخشی از آن را پنهان کنند. یکی از آنها به من گفت: «بله، من رنگ موی روشن دارم. اما این قانون کشور من است. اما این اجبار در نسلهای جدید، کمتر و کمتر احساس میشود – جوانترها بر سر این موضوع بحث میکنند و اغلب با والدین خود همنظر نیستند.
در جامعه ایران، جنبشهای زنان بسیار قوی هستند. بسیاری از زنان از واژه «ما» استفاده میکنند، و نه «من». احساس همبستگی در آنها قوی است. زیبایی و ظرافت خاصی در رفتار و ظاهرشان هست، حتی زمانی که حجاب دارند این زیبایی و ظرافت بیشتر خودش را نشان می دهد. با وجود همه این ها، زنان در ایران نقشی اساسی دارند. آنها بهطور گستردهای رانندگی میکنند، شرکتهای خصوصی راهاندازی میکنند و در فضای عمومی بسیار فعال هستند.
زنان به طور گسترده رانندگی میکنند، شرکتهای خصوصی راه میاندازند و در فضای عمومی ایران حضور دارند. نماد این استقلال، پل عابر پیاده طبیعت (Tabiat) در تهران است. پل طبیعت» که دو پارک را به هم متصل میکند و در سال ۲۰۱۴ افتتاح شد، اثر یک زن معمار ایرانی به نام لیلا عراقیان است. این سازه چشمنواز با ساختار چندلایه و فرم ارگانیک خود، از محدودیتها فراتر رفته و ارتباطی شاعرانه با شهر برقرار میکند. پُل نهتنها گذرگاهی ساده، بلکه فضای اقامت و مکث است، مکانی برای دیدار، توقف، تأمل. از این نقطه میتوان عظمت شهر را تماشا کرد – تهران با پسزمینهای از کوههای باشکوه البرز. مکانی که شهر و طبیعت به هم میرسند.
زنان ایرانی از نظر دسترسی به آموزش عالی از مردان پیشی گرفتهاند، بهطوری که در دانشگاهها زنان بیشتری نسبت به مردان حضور دارند. علاوه بر این، ایران در رتبه اول جهانی از نظر تعداد دانشجویان زن در رشتههای مهندسی قرار دارد، و از این نظر حتی از ایالات متحده آمریکا نیز پیشی گرفته است. همچنین، ایران رکورددار بیشترین تعداد عملهای زیبایی بینی نسبت به جمعیت است.
ایران کشوری یگانه است. سرزمینی است از امپراتوریهای باستان، انقلابها، شاعران و شهیدان، با موزاییکی از ادیان و قومیتها، با رنگهایی گرم و درخشان. در عین حال، مردمی دارد که در پس اخبار سیاسی و روایتهای رسانهای، حقیقتی انسانی از زندگی و رؤیاها را پنهان کردهاند، مردمی که آماده گفتوگو و تشنه تماس فرهنگیاند.
کلید فهم منش ملی و شخصیت فرهنگی ایران، در دین باستانی زرتشت نهفته است – با ریشههایی که به بیش از ۳۵۰۰ سال پیش بازمیگردد. آیین زرتشت، که در سده ۶ پیش از میلاد در ایران شکل گرفت، نوعی بینش دوگانهباور از نبرد ابدی خیر (اهورامزدا) و شر (اهریمن) را معرفی کرد. این باور، در مفاهیم اخلاقی، نمادهای زندگی پاک و جاودانه، و تلاش برای راستی و روشنی بازتاب یافته است. متون مقدس این آیین، در کتاب اَوِستا گرد آمدهاند.
ستون دوم هویت ایرانی، حماسهی باشکوه «شاهنامه» اثر فردوسی است – کتابی از شاهان که نهتنها تاریخ ایران، بلکه زبان فارسی را نجات داد. در قرون میانه، زمانی که عربها در قرن هفتم میلادی ایران را فتح کردند، زبان عربی جای زبان فارسی را در امور رسمی، علم، دین و آموزش گرفت.
با گذشت چند قرن، فردوسی تصمیم گرفت با سرودن «شاهنامه» در بیش از ۵۰٬۰۰۰ بیت به زبان فارسی – و عمدتاً بدون استفاده از واژگان عربی – زبان فارسی را احیا کند و شکوه ایران باستان را زنده نگاه دارد. بدین ترتیب، نهتنها میراث فرهنگی، بلکه زبان ملی ایرانیان، شکلی نو یافت. شاهنامه، قصهی پهلوانان، پادشاهان و افسانههای ایران است – از آغاز آفرینش تا سقوط ساسانیان.
پس از یورش اعراب و تبدیل شدن به زندهنگارهای زبانی، زبان فارسی، عظمت دوران باستان را حفظ کرد و نسلهای آینده را به سخن گفتن با زبان رؤیاها و فلسفه واداشت. پس از آن، شعر فارسی بار دیگر شکفت و جهان را با ادبیات خود افسون کرد. از خیام، رومی، سعدی و حافظ تا امروز، این سنت ادامه یافته است. «شاهنامه» فردوسی بار دیگر زبان فارسی را از سلطه واژگان بیگانه نجات داد – گواهی است بر اینکه یک ملت میتواند حافظ زبان، ادبیات و فرهنگ خود باقی بماند، حتی در دل امپراتوریها.
کاشان کهن و خانههای تاریخیاش
اگر ایران را همانند فرشی باستانی از فرهنگها تصور کنیم، آنگاه کاشان و شهرهای پیرامونش، گرههایی استوار از گذشتهای درخشان در تار و پود این بافتاند – گرههایی که تمدنهای کهن را به شکوه اسلامی پیوند میدهند.
کاشان و منطقهی آن یکی از قدیمیترین خاستگاههای تمدن بشری هستند – با آثاری از دورهی نوسنگی که در تپه سیلک کشف شده، که از زیگوراتهای قدیمیتر از بابل، سومر و حتی مصر هستند. زیگوراتهای خشتی، که به شکل هرممانند بنا شدهاند، نشانههایی از تمدن پیشاکلاسیک ایرانند که توسط عیلامیان و آشوریان گسترش یافتهاند. بهگفته برخی محققان، زیگوراتها با آسمان پیوند دارند و نمایندهی الههای بودند که از آسمان با مردم سخن میگفت.
امروز، کاشان با ظرافت و شکوه معماری خانههای قدیمی خود – بهویژه خانههای قرن نوزدهم – همچنان جذابیت دارد. این خانهها بهواسطهی سازههای زیرزمینی و بادگیرها، خنکای مطلوبی را در گرمای بیابانی فراهم میآورند. در خانه بروجردیها، فوارههای مرمرین، حوضهای کاشیکاریشده و شیشههای رنگین و نقشدار، روح گذشته را زنده کردهاند. در نزدیکی آن، خانه طباطباییها – ساختهشده برای یک تاجر ثروتمند – با گچبریهای ظریف، سقفهای بلند، بادگیرهایی که هوا را هدایت میکنند و دیوارهایی که تابش نور را تعدیل میکنند، جانی تازه به معماری سنتی بخشیده است.
باغ فین – با درختان کهنسال و فوارههایی که هنوز میجوشند – گوهر باغهای ایرانی است. اینجا مکانی است که امیرکبیر، نخستوزیر اصلاحطلب و مدرنگرای ایران، به فرمان شاه قاجار به قتل رسید.
قلب کاشان در بازار تاریخی آن میتپد – جایی زنده و شلوغ، پر از بوی ادویه، فرش، مس و گل سرخ. در همین بازار، حمام سلطان امیراحمد با سقف کاشیکاریشدهاش هنوز هم گردشگران را شگفتزده میکند – جایی که ترکیب نور و رنگ، حس توازن و آرامش ایرانی را بازمیتاباند. کاشان برای گردشگران بلغاری جذاب است، بهویژه با جشنهای گلابگیری در اطراف شهر – آیینی که گل محمدی را با دستان خود میچینند و گلاب سنتی تهیه میکنند. این سنت در ماه اردیبهشت، در آب و هوایی که هنوز چندان گرم نشده، اجرا میشود. این جشن نماد بهار ایرانی است.
امروزه، خانههای تاریخی کاشان به اقامتگاههایی تبدیل شدهاند، با اتاقهایی در حیاط و رستورانهایی زیر آسمان شب. یکی از زیباترین آنها، مدرسه آقا بزرگ است – که هنوز کاربری مذهبی خود را حفظ کرده و محلی است برای آموزش علوم اسلامی.
شهر مقدس قم
در میانه راه تهران و کاشان، شهر مقدس قم قرار دارد – یکی از اصلیترین مراکز زیارتی ایران (در فاصلهی ۱۲۵ کیلومتری پایتخت). قم با حرم حضرت معصومه – خواهر امام هشتم شیعیان – شناخته میشود و دومین شهر مقدس شیعه در ایران است. شهری که زائرانی از سراسر جهان را جذب میکند. قم نهتنها یکی از مراکز مهم مذهبی شیعه، بلکه خانهی دهها مدرسه علمیه و مؤسسه دینی است.
این شهر در نظام آموزش مذهبی شیعه جایگاه مهمی دارد، اما در عین حال، با دیگر نقاط ایران تفاوت دارد – از نظر سبک زندگی، پوشش، و گرایش به محافظهکاری شدیدتر. حتی خارج از اماکن زیارتی، شهر حال و هوای مذهبی دارد: صدای دعاها و اذانها، بوی گلاب و بخورهای سنتی، ردیفهای پر از چادرهای مشکی برای زائران، و مردمی که در اطراف حرم جمع میشوند. در زیر گنبدهای طلایی و منارهها، فضایی آرام برای نیایش حاکم است. فضاها با کاشیکاریهای لاجوردی، خطاطیهای هنرمندانه، و موزاییکهای معرق آراسته شدهاند. حیاطهای داخلی بزرگ هستند – برای هزاران زائر، جایی برای نماز، استراحت و تأمل. قم بهخاطر دسر سنتیاش به نام «سوهان» نیز معروف است – نوعی شیرینی کاراملی با زعفران و هل.
آشپزخانه همچون کیهان
آشپزی ایرانی هنری است که در مرزها حرکت میکند – میان طعم ترش و شیرین، میان آتش و آب، میان سادگی و شکوه. همانطور که در شعر فارسی تصاویر استعاری شکل میگیرند، غذاهای ایرانی نیز با عطر و رنگ سخن میگویند. در پایهی همه چیز، برنج است – اما برنجی پختهشده بهسبکی ویژه: با بخار و آب کم، به گونهای که هر دانه آن جدا باشد و معطر. بالاترین افتخار یک آشپز ایرانی، پخت «چلو» است – برنج خالص با کمی روغن، که معمولاً با خورش یا گوشت همراه میشود. تاج سر سفرهی ایرانی، «تهدیگ» است – لایهی برشتهشدهی کف دیگ که همه بر سر آن رقابت دارند.
در طی سه هزار سال، تمدن پارسی هنر آشپزیاش را با ترکیبهای جسورانه توسعه داده – مثلاً گوشت با آلو، زرشک، گردو، انار یا حتی سسهای ترش با عسل و دارچین.
خورشهای افسانهای مثل «فسنجان» – خورشی با رب انار و گردو، گاهی با مرغ یا گوشت، گاهی هم با قلقلیهای کوچک و دانههای انار درخشان، سفرهای رؤیایی میسازند.
خوراکهای سبزیمحور مانند «قرمهسبزی» – ترکیبی از سبزیجات سرخشده، لوبیا، گوشت و لیموعمانی – طعمی غلیظ، گاهی تلخ، گاهی تند و متفاوت در هر منطقه دارد.
"آلوپلو" – برنجی با آلو بخارا و گوشت گوساله یا بره، با طعمی ترشوشیرین و رنگی از شرقیترین بخش خیال – از جمله غذاهایی است که ایرانیها آن را در میهمانیها بهعنوان غذای اصلی سرو میکنند. مانند
بسیاری از غذاهای ایرانی، ترکیب طعمها در این غذا، توازن میان ملایمت و ادویه، میان گرما و لطافت را نشان میدهد.
در دل هر سفره ایرانی، کبابی معطر جای دارد – که با برنجی خوشعطر و کرهمالشده همراه است، در کنار گوجهفرنگی و فلفلهای کبابشده.کباب کوبیده، محبوبترین و کلاسیکترین آنها، ترکیبی از گوشت چرخکرده گاو یا گوسفند است که با پیاز و ادویه ترکیب شده، سپس به سیخ کشیده و روی زغال پخته میشود.
"کباب سلطانی" ترکیبی باشکوه از کباب برگ و کوبیده است. اما ستارهی اصلی غذاهای مجلل ایرانی، بدون شک "کوفتهبادمجانی" است – نوعی خوراک خاص از بادمجان پختهشده، سیر و گردو، که گاهی با نعنا داغ و کشمش و سس غلیظ انار تزیین میشود. طعم این غذا با تلخی ملایم بادمجان و طعم شیرینوملس سس انار بازی میکند و در پایان، بهدلیل استفاده از ماست تخمیری یا کشک، طعمی تُرش و عمیق به خود میگیرد.
آش رشته: یک غذای کامل و سنتی
غذایی غنی و اصیل بهنام "آش رشته" نیز در میان سوپهای ایرانی جایگاهی ویژه دارد – غلیظ، مقوی، و سرشار از حبوبات: نخود، عدس، لوبیا، به همراه رشته مخصوص، اسفناج، تره، نعنا و کشک.
در آیین سنتی خوردن این آش، ابتدا آب یا عصاره آن در کاسه ریخته میشود و با نان داغ خورده میشود. خودِ نان نیز بخش مهمی از فرهنگ غذایی ایرانی است – مخصوصاً "نان لواش"، نانی نازک و ترد که با دستان کشیده و روی دیواره تنور سنتی پخته میشود.
"سنگک" – نانی ضخیمتر، با دانههای کنجد یا سیاهدانه، که روی سنگهای داغ پخته میشود، نیز از نانهای محبوب است.
نوشیدنی سنتی ایران: شربت سکنجبین
شربت سکنجبین – معجونی از سرکه، عسل و عرق نعنا – از نوشیدنیهای باستانی ایران است که اغلب با خیار یا یخ سرو میشود. خنکی آن، جان را در تابستان ایران تازه میکند.
سرکههای سنتی و انگور تیره، سیاه و پر از رایحه مانند شربت انگور سیاه یا "نوشابه سنتی" ایران، به شکل خاصی در شیشههایی ریخته میشود که مانند کهربا درخشاناند.
طعمهای شمالی؛ طعمهای مرطوب و جنگلی
از دریچهی دید گیاهشناس آلمانی ویلهلم گیلدت که در قرن نوزدهم به شمال ایران سفر کرد (ناحیهی رشت و رامسر تا سواحل دریای خزر)، شمال ایران، بهویژه استان گیلان و مازندران، پدیدهای منحصر به فرد در آشپزی ایرانی بهشمار میرود. اینجا همهچیز متفاوت است – طبیعتی مرطوب، جنگلهای انبوه، کوههایی پر از مه، و غذایی که بوی خاک و دود اجاق هیزمی میدهد.
در میان محبوبترین غذاهای شمالی، "میرزاقاسمی" جایگاه ویژه دارد – خوراکی دودیشده از بادمجان کبابی، سیر تازه، گوجهفرنگی و تخممرغ. در رستورانهای محلی، این غذا با نان تازه یا برنج شمالی سرو میشود و طعم آن، بین تلخی ملایم بادمجان و شیرینی گوجه و سیر تند، تعادلی جادویی دارد.
این شمال ایران است – سرزمینی که طعم خاک، باران، دود و جنگل را در خود جمع کرده و همه را به شکل غذاهای متنوعی عرضه میکند که با جان انسان حرف میزنند.
خوراکی سنتی و پرطرفدار از ترکیب بادمجان کبابی، کشک، سیر سرخشده، نعناع داغ و پیاز، گاه همراه با گردو یا نعناع تازه، که با نان سرو میشود. هر قاشق آن مانند قطرهای از خورشید است – پرنور، گرم و غنی از عطرها.
کاشان به خاطر نوشیدنیهای سنتیاش شهرت دارد – یکی از آنها «شربت گلاب» یا نوشیدنی سنتی از ترکیب سیب یا ریواس، نعناع تازه، عرقیجات سنتی، عسل یا شکر، و گاه زعفران، است. این نوشیدنی در تابستان با یخ و لیموترش تازه سرو میشود و یکی از خنکترین، خوشرنگترین و شادابکنندهترین نوشیدنیهای ایرانی است. گاهی از شیره خرما، آب سیب، یا عرق بیدمشک برای شیرینکردن آن استفاده میشود و عطر رز و نعناع تازه، این نوشیدنی را به یکی از خاطرهانگیزترین طعمها بدل میسازد.
جهان فرشهای ایرانی
هیچ روایتی از ایران کامل نیست، مگر اینکه به دنیای فرشهای ایرانی پرداخته شود – جهانی از بافت، نقش، رنگ، تار و پود که در آن تاریخ و فرهنگ در هم تنیده شدهاند. فرش ایرانی فقط یک شیء نیست، بلکه یک زبان است – زبان رنگها، خاطرات و ریشهها. هر فرش، مانند کتابی است از نسلی به نسل دیگر. در بافت آنها نهتنها پشم و رنگ بلکه اسطوره، ایمان و زندگی جاری است.
موزه فرش تهران یکی از غنیترین کلکسیونهای فرش جهان را در خود جای داده – با فرشهایی از مناطق گوناگون ایران: از تبریز و کاشان تا کرمان و خراسان، هرکدام با سبک و روایت خاص خود. برخی از فرشها به قرن ۱۶ و ۱۷ بازمیگردند – آثاری شگفتانگیز که هنوز رنگ و روح خود را حفظ کردهاند.
فرش ایرانی حامل فرهنگ ایرانی است، حافظ حافظهی قومی، و پیوندی میان نسلها. نقوش آن – بتهجقه، شمسه، ترنج، شکارگاه، و گلهای شاهعباسی – نهفقط زیبایی، که باور و اسطوره را نیز منتقل میکنند. نقشه هر فرش، رمزی است از اسطورهها، عشق، شجاعت یا هماهنگی کیهانی. در مرکز بسیاری از فرشهای ایرانی، نقش "مدالیون مرکزی" قرار دارد – نمادی از هماهنگی، کمال، و تعادل میان زمین و آسمان.
رستوران آیینه (Ameriha) در خانهی تاریخی امیریها در کاشان قرار دارد – جایی که در آن غذا، معماری و باغ ایرانی در یک قاب چشمنواز به هم میپیوندند. غذاها در ظروف سنتی، با آبمیوههای طبیعی و سالادهای رنگارنگ سرو میشود. نمایی از هنر زندگی ایرانی.
قلب بازار بزرگ کاشان
در قلب بازار بزرگ کاشان، حوضخانهای زیبا با گنبدهایی موزاییککاریشده و نورگیرهای هنرمندانه دیده میشود. فضای آن یادآور قالیهای گرانقدر ایرانی است: ترکیبی از معماری اصیل، نقوش گِرد و ستارهمانند، و رنگهایی غنی چون لاکی، فیروزهای و اناری.
در تبریز، قالیهای سلطنتی با فرمهای هندسی پیچیده و ترکیب رنگهای متقارن (بهویژه قرمز یاقوتی) بافته میشوند. در اصفهان، طرحها ظریفتر، نقشها دایرهوار و بهسبک گلوبتهاند. رنگها هم ملایمترند – کرمی، نقرهای، یا خاکی روشن.
در کرمان، فرشها با ترکیبهای رنگی جسورانهتری بافته میشوند – قرمز کارمینی، ارغوانی، و گاه حتی بنفش پررنگ. بسیاری از آنها داستانهایی مینیاتوری از اسبها، شکار، و اسطورههای کهن را بهتصویر میکشند. اغلب آنها به سبک عشایری بافته میشوند – با گرههایی درشتتر، پودهای ضخیمتر، و روحی آزادتر.
در میان فرشبافان عشایری، بافندگی تنها یک کار نیست، بلکه آیینی است آمیخته با ریاضت، سکوت، و تعهد روحانی. طرحها از دل رؤیاها یا باغهای بهشتی بیرون میآیند، و رنگها از گلها، پوست گردو، نیل، و انار گرفته میشوند. بافت یک فرش خوب کاری زمانبر و پرزحمت است – چون همهچیز با دست انجام میشود، از گرهزدن تا رنگرزی. گرهها ممکن است نامتقارن (ترکی) یا متقارن (فارسی) باشند. نوع گره، تأثیر مستقیم بر طرح و ظرافت قالی دارد. قالیهای نفیس، گرههایی بسیار ریز دارند.
تعداد گرهها، مهمترین شاخص کیفیت قالی است. در فرشهای سادهتر، در هر دسیمتر مربع حدود ۳۰۰ گره دیده میشود؛ اما در فرشهای نفیس و ابریشمی، این تعداد به ۸۰۰، یا حتی تا ۱۲۰۰ گره میرسد. در قالیهای هنری و کلاسیک، این عدد نوعی افتخار و نماد مهارت است. ساخت یک قالی اعلا ممکن است ماهها، یا حتی سالها زمان ببرد – و نتیجهاش، شاهکاری است که نسلها باقی میماند. قیمت یک قالی ایرانی میتواند از چند صد یورو تا دهها هزار یورو متغیر باشد.
عوامل مؤثر بر قیمت عبارتاند از: جنس مواد اولیه (ابریشم یا پشم)، تعداد گرهها در هر متر مربع، اندازه فرش (فرشهای بزرگتر بسیار گرانترند)، مبدا تولید (قالیهای تبریز، قم و اصفهان گرانترند)، سن فرش (قالیهای قدیمیتر و بافتهشده در قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم بسیار ارزشمندترند)، طرح و رنگ (طرحهای کمیاب و نقشهای تاریخی گرانبهاترند). قالی ایرانی نهفقط یک اثر هنری، بلکه حافظ حافظهی تاریخی ایران است – بافتهشده از سکوت، نور، و داستانهایی از زمین و آسمان.
جزیره کیش در خلیج فارس
گاهی انسان ناگهان با چیزی روبهرو میشود که نه فقط تعجببرانگیز، بلکه یک کشف واقعی است – درست همانند آنچه ممکن است در ایران برای مسافری اتفاق بیفتد. جزیره ایرانی کیش در خلیج فارس یکی از همان مکانهایی است که واقعاً انتظارش را ندارید.
درست است که جزیره بخشی از جمهوری اسلامی ایران است، اما جوّ عمومی آن بسیار متفاوت است. اگر یک گردشگر اروپایی در شهرهای دیگر ایران برخی محدودیتهای خاص اجتماعی و مذهبی را می بیند اینجا حس آزادی بسیار بیشتری دارید. همان لحظهای که پا به جزیره میگذارید، این تفاوت به چشم میآید – هوای دریایی، آفتاب فراوان، صدای موسیقی، و لبخند مردمی که بهنظر میرسد روزمرگی را کنار گذاشتهاند.
تا همین چند سال پیش، سواحل این جزیره شنی نبودند. امروزه اما، پوشیده از ماسههای سفید شدهاند – جایی برای آفتابگرفتن، بازی، یا لذت بردن از نوشیدنی در فضای آزاد. در اینجا میتوانید گروهی از جوانان را ببینید که موسیقی پخش میکنند، مجسمههای شنی میسازند، یا در کافههای ساحلی، کوکتلهای بدون الکل مینوشند. کیش، یکی از معدود نقاطی در ایران است که در آن، زندگی شبانه – ولو محدود – وجود دارد.
"ساحل بانوان" – بهشدت حفاظتشده و با تدابیر امنیتی بالا – تنها برای زنان اختصاص یافته است. در این ساحل، زنان میتوانند بدون حجاب شنا کنند یا آفتاب بگیرند. ورود گوشی هوشمند و دوربین ممنوع است. نجاتغریقها هم زن هستند. همهچیز در این ساحل طوری برنامهریزی شده که حس آزادی، امنیت و خلوت خصوصی به زنان داده شود. فضایی سرشار از نور، شن، دریا، آرامش، و زنانهبودن.
در کیش، میتوان موسیقی زنده را فراوان شنید، زنان را با لباسهای رنگارنگ دید و حتی شاهد نوعی فستیوالهای خیابانی بود. هیچ فروشگاهی مشروب الکلی نمیفروشد، اما رستورانها نوشیدنیهای بیالکل خوشطعم را با تزئینات میوهای در لیوانهای بلند سرو میکنند – حس یک کوکتل واقعی را القا میکنند.
از تلهکابین جزیره کیش، میتوان سراسر خط ساحلی، افق خلیج فارس، و حتی کشورهایی چون قطر و دبی را از دور مشاهده کرد. دیدن خط ساحلی ایران از آن ارتفاع، یادآور خطوط آبی و نقرهای نقشههایی است که در ذهنمان از دریای جنوب داریم. کیش حدود ۱۹ کیلومتر از خاک اصلی ایران فاصله دارد و با قایق یا هواپیما به راحتی قابل دسترسی است.
جزیره دارای وضعیت اقتصادی ویژه است – منطقه آزاد تجاری با قوانین گمرکی خاص. این بدان معناست که کالاها در اینجا ارزانترند و فروشگاهها پر از اجناس وارداتی هستند. در زمان شاه، این جزیره قرار بود به "سنگاپور ایران" بدل شود. هتلها و مراکز خرید در حال توسعه بودند، و گردشگران خارجی – بهویژه اروپاییها – برای آفتاب گرفتن به اینجا میآمدند.
امروزه کیش هنوز هم به همان هدف وفادار مانده است. مسافران ایرانی برای تفریح، خرید یا ماهعسل به اینجا میآیند. برخی خانوادهها خانه یا ویلا اجاره میکنند، برخی هم برای اقامت کوتاه در هتلهای لوکس. از جاذبههای خاص این جزیره، کشتی یونانی است – یک کشتی باربری بریتانیایی که در سال ۱۹۶۶ به دلایل نامعلومی به گل نشست. این کشتی اکنون زنگزده، ولی همچنان سرپا ایستاده و یکی از نقاط دیدنی پرطرفدار است.
اما شاید عجیبترین بخش جزیره در زیر زمین باشد: کاریز کیش – قناتی باستانی که قدمت آن به ۲۵۰۰ سال پیش بازمیگردد – امروز به یک جاذبه توریستی بدل شده است. این قنات، که زمانی آب شیرین جزیره را تأمین میکرد، اکنون بهصورت یک راهروی زیرزمینی بازسازی شده، پر از نورپردازی هنری، گالری عکس، فروشگاه صنایعدستی، و مسیر پیادهروی خنک و آرام.
در زمان زمستان، وقتی بقیه نقاط ایران زیر برفاند، کیش با هوای گرم و دلپذیرش، بهشتی دلانگیز است و در پایان، باید گفت که اگر ایران را کشوری با چهرههای گوناگون بدانیم – سنتی، مذهبی، ادبی، کویری، کوهستانی، یا شهری – کیش علاوه بر رشهرهای بزرگ و مدرن و توامان سنتی ایران نماد چهرهی تفریحی، باز، مدرن و ساحلی این کشور است. گویی در دل خلیج فارس، ایران لبخند میزند.
روابط عمومی و اطلاع رسانی سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی