ایمان و دین در عصر هوش مصنوعی
ظهور و رشد شتابان «هوش مصنوعی» دیگر پدیدهای صرفاً فناورانه نیست، بلکه به پدیدهای فرهنگی و فلسفی بدل شده است که روح زمانه را بازتاب میدهد.
در این گزارش که توسط رایزنی فرهنگی ایران در قزاقستان تهیه شده، آمده است: در دهههای اخیر، جهان شاهد تحولی عظیم بوده است؛ تحولی که نهتنها عرصههای علمی و صنعتی، بلکه بنیانهای فکری و معنوی انسان را نیز دگرگون ساخته است. ظهور و رشد شتابان «هوش مصنوعی» دیگر پدیدهای صرفاً فناورانه نیست، بلکه به پدیدهای فرهنگی و فلسفی بدل شده است که روح زمانه را بازتاب میدهد. امروز، الگوریتمها در جایی ایستادهاند که زمانی دین، فلسفه و ادبیات مأمن معنا بودند. جایی که بشر برای فهم خود، جهان و هستی به سراغ دعا، تفسیر و نیایش میرفت، اکنون صفحه گفتوگو با یک شبکه عصبی را میگشاید و از آن پاسخ میطلبد.
هوش مصنوعی دیگر ابزار نیست؛ بخشی از زندگی روزمره ماست. همانگونه که تلفن هوشمند و اینترنت به ضرورتی طبیعی بدل شدند، اکنون نیز هوش مصنوعی در تصمیمگیریها، انتخابها و حتی درک ما از مفاهیم اخلاقی و معنوی نفوذ کرده است. این نفوذ، آرام و خزنده است اما تأثیری عمیق دارد: جایی که انسان دیروز خدا را میجُست تا معنا بیابد، امروز به دادهها و الگوریتمها پناه میبرد.
معنویت در عصر دیجیتال
پژوهش دانشگاه قاهره، به سرپرستی فادوا محمد الغمری، نشان میدهد که تأثیر هوش مصنوعی بر دین، پدیدهای جهانی است و محدود به منطقه یا فرهنگ خاصی نیست. در بسیاری از کشورها از شرق تا غرب، نفوذ فناوریهای مبتنی بر داده موجب دگرگونی در شیوه دینداری و ادراک از امر قدسی شده است.
در واقع، هر چه میزان خودکارسازی و اتوماسیون در جامعهای افزایش مییابد، میزان دینداری در آن کاهش مییابد. مجله علمی معتبر «Proceedings of the National Academy of Sciences» در پژوهشی بر پایه دادههای بیش از سه میلیون نفر در کشورهای مختلف، این پیوند را تأیید کرده است.
در جوامعی چون سنگاپور، کرهجنوبی و ایالات متحده، در دهه اخیر شمار افراد غیرمذهبی بیش از ده درصد افزایش یافته است. این آمارها نشانهای از روند جهانی «سکولاریزاسیون فناورانه» است، روندی که نه از طریق انکار دین، بلکه از راه جایگزینی کارکردهای سنتی آن با هوش مصنوعی رخ میدهد.
انسان امروز، به جای انتظار پاسخ از نیروهای ماوراءالطبیعه، به الگوریتمها اعتماد میکند. آنچه روزگاری در دعا و مراقبه جستوجو میشد، اکنون در رابط کاربری یک برنامه هوشمند پیدا میشود.
این پدیده تا آنجا پیش رفته که جامعهشناسان اصطلاحی تازه برای آن ساختهاند: «تحسین الگوریتم» یا (algorithm appreciation) مفهومی که نشان میدهد انسان معاصر به راهحل ماشینی بیش از داوری انسانی اعتماد دارد، حتی اگر ماشین خطا کند.
ایمان دیجیتالی و نسل جوان
بیشترین نمود این دگرگونی را میتوان در نسل جوان دید. برای آنان، دین دیگر تجربهای صرفاً آیینی نیست، بلکه بخشی از زیست دیجیتال است. در پلتفرمهایی چون TikTok و Instagram، «موعظههای یکدقیقهای» جای خطبههای طولانی را گرفتهاند.
آیات و احادیث در قالب ویدئوهای کوتاه و افکتدار پخش میشوند؛ روحانیان و مبلغان مذهبی در نقش اینفلوئنسر ظاهر میشوند و ایمان در قالب استوری و پست بازنشر میگردد.
این تحول دو چهره دارد: از یک سو، دسترسی آسان به محتوای دینی موجب احیای گفتوگو درباره ایمان شده است. از سوی دیگر، تبدیل امر قدسی به محتوای الگوریتمی خطر سطحیشدن باور را در پی دارد. وقتی لایک و بازدید جای تأمل و تفکر را میگیرد، معنویت نیز به کالایی قابلمصرف بدل میشود. پرسش اصلی اینجاست: چه کسی در این فضای دیجیتال حق سخن گفتن از امر مقدس را دارد؟ و آیا مرزی برای مداخله هوش مصنوعی در امر دینی وجود دارد؟
از «افسونزدایی جهان» تا ظهور خدای الگوریتمی
نزدیک به یک قرن پیش، ماکس وبر، جامعهشناس آلمانی، از مفهومی سخن گفت که امروز بیش از هر زمان دیگر مصداق یافته است: «افسونزدایی جهان». وبر بر این باور بود که با پیشرفت علم و فناوری، انسان بتدریج از تبیینهای فراطبیعی فاصله میگیرد و جهان را بهصورت منطقی و تجربی میفهمد. این روند، به تعبیر او، باعث میشود جهان جادویی و مقدس پیشین جای خود را به جهانی قابلمحاسبه و پیشبینی دهد.
اکنون، هوش مصنوعی گام تازهای در این مسیر است. اما تفاوت آن در این است که به جای حذف امر مقدس، آن را بازتولید میکند. به زبانی تازه، با نشانهها و نمادهای دیجیتال. هوش مصنوعی در مقام «مفسر مدرن مقدس» ظاهر شده است. الگوریتمهایی که آیات را تحلیل میکنند، برنامههایی که دعا تولید میکنند، و چتباتهایی که نقش راهنما و مشاور معنوی را میپذیرند.
اما آیا این «خدای الگوریتمی» واقعاً قادر به درک احساس، توبه، یا عشق است؟ آیا میتواند در رنج انسان سهیم شود؟ پاسخ روشن است: نه. شبکه عصبی میتواند همدردی را شبیهسازی کند اما آن را احساس نمیکند. تفاوت میان تجربه زیسته و بازنمایی ماشینی همچنان باقی است.
دین در عصر آواتارها
با این حال، جهان معاصر شاهد نمونههای واقعی از ادغام دین و فناوری است. در ژوئن ۲۰۲۳میلادی، در کلیسای سنت پل در شهر فورت آلمان، مراسمی مذهبی بهطور کامل توسط هوش مصنوعی برگزار شد. خطبهها، دعاها و حتی چهره واعظ، همگی توسط الگوریتم ساخته شده بود. در کرهجنوبی نیز معبدی به نام (ShamAIn) با استفاده از آواتارهای صوتی و دادههای شخصی زائران، تجربهای شبیه آیینهای شمنیک را بازسازی کرد.
در معابد بودایی سئول، روباتهایی برای پاسخ به پرسشهای دینی و آموزش مراقبه نصب شدهاند. در سوئیس نیز پروژهای موسوم به «عیسی مسیح هوشمند» در حال آزمایش است که از طریق صدها زبان با پیروان ارتباط برقرار میکند. برای برخی، اینها نشانه تولد نوعی معنویت دیجیتال است؛ برای دیگران، خطری جدی برای اصالت و سنت.
در حقیقت، این رویدادها نشان میدهند که مرز میان ایمان و فناوری چقدر باریک شده است. آنچه روزی غیرقابل تصور بود. یعنی حضور ماشین در محراب اکنون واقعیتی تجربی است. این تحول اگرچه شگفتانگیز است، اما ما را با پرسشی بنیادین روبهرو میسازد: آیا دین در عصر الگوریتمها میتواند هویت خود را حفظ کند یا ناگزیر است خویشتن را بازتعریف کند؟
اخلاق، آخرین سنگر انسانیت
در میانه این تحولات، تنها یک عرصه است که هنوز از دسترس ماشین دور مانده: اخلاق. هیچ الگوریتمی، هرچند پیشرفته، قادر به تشخیص حقیقی خیر و شر نیست. حتی شبکههای عظیمی چون ChatGPT یا DeepSeek نیز ارزشگذاری اخلاقی را نه بر اساس فهم انسانی، بلکه بر پایه الگوهای آماری انجام میدهند. تصمیم اخلاقی، برخاسته از وجدان و تجربه درونی است، امری که در هیچ دادهای قابل ثبت نیست.
از اینرو، اگر قرار است دین در عصر دیجیتال بقا یابد، باید بر این حوزه تمرکز کند: حفظ و گسترش معنای اخلاق و همدلی در برابر منطق سرد دادهها. آینده ایمان شاید در همین پیوند نهفته باشد؛ پیوندی میان سنت و فناوری، احساس و محاسبه، انسان و ماشین.
دیدگاه قزاقستان: پیوند میان دین، فناوری و اخلاق
در قزاقستان، بحث هوش مصنوعی تنها موضوعی علمی یا فناورانه نیست؛ بلکه بخشی از گفتوگوی ملی درباره ارزشها و اخلاق عمومی است. رئیسجمهور قزاقستان در پیام سالانه خود تأکید کرد که گسترش سریع هوش مصنوعی نهتنها سبک زندگی، بلکه جهانبینی نسل جوان را دگرگون میکند.
در هشتمین کنگره رهبران ادیان جهانی و سنتی که در آستانه برگزار شد، قاسم جومارت توکایف پیشنهاد تشکیل «کمیسیون بیندینی اخلاق هوش مصنوعی» را مطرح کرد. گامی نمادین اما عمیق، برای پیوند دادن فناوری با مسئولیت اخلاقی و معنوی.
در نشست تخصصی «ایمان در برابر افراطگرایی»، نیز اندیشه مشابهی مطرح شد: ایجاد پایگاه دادهای معتبر از منابع دینی برای آموزش شبکههای عصبی، تا الگوریتمها در خدمت حقیقت و نه تحریف آن قرار گیرند.
این رویکرد نشان میدهد که چگونه میتوان بهجای ترس از فناوری، آن را در مسیر تقویت اخلاق، گفتوگو و صلح بهکار گرفت. جمهوری قزاقستان در این میان میتواند الگویی از توازن میان پیشرفت علمی و میراث معنوی باشد. کشوری که بهجای حذف امر مقدس از فضای دیجیتال، میکوشد آن را با زبان جدیدی بازگو کند.
فناوری به مثابه زبان تازه ایمان
تحلیل گران فرهنگ دیجیتال بر این باورند که همانگونه که خط و نوشتار زمانی ابزار انتقال وحی و معرفت بودند، امروز نیز فناوری میتواند به زبان تازه ایمان تبدیل شود. در گذشته، کشف حقیقت در کتیبهها، طومارها و کتابهای مقدس متجلی میشد؛ اکنون همان میل به دانستن در قالب داده و کد بیان میگردد.
اما تفاوت بنیادین در این است که در جهان سنتی، کلمه مقدس از آسمان نازل میشد، در حالی که در جهان دیجیتال، معنا از پایین، از تعامل انسان و ماشین ساخته میشود.
در این چارچوب، میتوان گفت که انسان عصر هوش مصنوعی در حال بازنویسی مفهوم «وحی» است. دیگر سخن از پیام آسمانی نیست، بلکه سخن از فهم جمعی بشر است که در قالب شبکهها و سامانههای هوشمند متجلی میشود. شاید این همان گام نخست به سوی نوعی عرفان دیجیتال باشد. عرفانی که در آن انسان نه با ترک دنیا، بلکه با شناخت عمیقتر فناوری به خودآگاهی میرسد.
چالش هویت و اصالت در جهان هوشمند
یکی از پیامدهای مهم گسترش هوش مصنوعی، بحران هویت است. زمانی که الگوریتم میتواند احساس، صدا و حتی چهره ما را بازسازی کند، مرز میان «منِ واقعی» و «منِ دیجیتال» کجاست؟ این پرسش نهفقط فلسفی، بلکه دینی است. زیرا در ادیان توحیدی، مفهوم «نفس» و «روح» اساس تمایز انسان از مخلوقات دیگر است.
در جهان هوشمند، روح انسانی در خطر فراموشی است. کاربر ممکن است به مرور خویشتن را از دریچه تصویر و داده ببیند، نه تجربه درونی. این وضعیت به تعبیر متفکران اسلامی، نوعی «غفلت مدرن» است. غفلتی که در آن انسان به جای کشف حقیقت وجود خود، در انعکاس مصنوعی آن غرق میشود.
برای مقابله با این وضعیت، جوامع اسلامی از جمله قزاقستان، ایران و اندونزی میتوانند با تکیه بر میراث عرفانی و فلسفی خویش، مفهوم تازهای از هویت دینی در جهان دیجیتال ارائه دهند؛ هویتی که نهتنها بر ایمان درونی بلکه بر آگاهی فناورانه نیز تکیه دارد.
این نگاه میتواند الگویی باشد برای «توحید در عصر هوش مصنوعی»، یعنی وحدت میان عقل، علم و ایمان.
افق آینده: از رقابت تا همزیستی انسان و ماشین
آینده نه متعلق به حذف انسان است و نه به سلطه ماشین؛ بلکه به همزیستی خلاقانه میان آن دو. چنانکه تاریخ نشان داده است، هر فناوری جدید در آغاز موجب هراس میشود اما در نهایت در خدمت انسان قرار میگیرد. مسئله اصلی، جهتدهی اخلاقی و معنوی به آن است.
در دهه آینده، هوش مصنوعی قادر خواهد بود مفاهیم پیچیدهای چون توبه، بخشش یا عدالت را تحلیل کند، اما همچنان محتاج منبع الهام انسانی خواهد بود. در اینجا نقش نهادهای دینی و فرهنگی اهمیت ویژه مییابد: آنان باید میان سنت و نوآوری پلی برقرار کنند تا ایمان در فضای مجازی به کالایی تجاری تبدیل نشود.
قزاقستان با برگزاری نشستهای بینالمللی میان ادیان و فناوری، میتواند زمینه گفتوگویی نو میان شرق و غرب را فراهم آورد؛ گفتوگویی که در آن، هوش مصنوعی نه دشمن معنویت، بلکه ابزاری برای بازتعریف آن باشد. همکاری با مراکز علمی ایران، که در فلسفه و عرفان اسلامی ریشهای عمیق دارند، میتواند به شکلگیری مکتبی تازه از «فلسفه اخلاق دیجیتال» بینجامد.
چنین همافزایی نهتنها به غنای فکری دو کشور میافزاید، بلکه الگوی الهامبخشی برای جهان اسلام و آسیای مرکزی ارائه میدهد؛ الگویی که نشان میدهد حتی در عصر ماشین نیز میتوان از معنویت، همدلی و خرد الهی سخن گفت.
بازگشت به حکمت شرقی در عصر دادهها
در میانه شتاب فناورانه و پیچیدگی جهان مدرن، بشریت بار دیگر به حکمت شرقی بازمیگردد؛ همان سرچشمهای که در آن، علم و معنویت دو روی یک حقیقت بودند. تمدنهای ایران، هند و سرزمینهای ترکزبان، همواره میان عقل و ایمان پیوندی ارگانیک برقرار کردهاند.
در فلسفه اسلامی فارابی، ابنسینا و ملاصدرا، عقل و وحی دو مسیر برای رسیدن به یک مقصد تلقی میشدند، مقصدی که همان «کمال انسان» بود.
امروز، در مواجهه با هوش مصنوعی، این میراث میتواند به راهنمایی تازه بدل شود. فلسفه شرق به جای جدایی انسان از طبیعت و ماشین، به «وحدت هستی» باور دارد؛ نگاهی که میتواند الگویی برای اخلاق فناورانه آینده باشد. اگر غرب با منطق رقابت میان انسان و ماشین میاندیشد، شرق میتواند الگوی همزیستی و تعامل را عرضه کند. تعاملی که در آن، فناوری ابزار شناخت خویشتن است، نه جایگزین انسان.
در این چارچوب، قزاقستان و ایران دو حلقه مهم از زنجیره اندیشه شرقیاند. دانشگاهها و مراکز دینی این کشورها با بهرهگیری از فلسفه اسلامی، تصوف و عرفان میتوانند مفهوم «هوش معنوی» را در کنار هوش مصنوعی پرورش دهند؛ هوشی که هدفش نه تسلط بر جهان، بلکه درک هماهنگی با آن است.
بازگشت به حکمت شرقی به معنای انکار علم مدرن نیست، بلکه دعوتی است برای افزودن بُعد اخلاقی و انسانی به آن. همانگونه که مولانا میگوید:این جهان کوه است و فعل ما ندا/ سوی ما آید نداها را صدا
هوش مصنوعی نیز بازتاب نداهای ماست؛ اگر از عشق، عدالت و اخلاق تهی باشد، پژواک سرد آن نیز بیروح خواهد بود. پس آینده نه در حذف فناوری، بلکه در تزریق روح حکمت و مهر شرقی به آن نهفته است. جایی که داده و دعا در یک مسیر قرار میگیرند.
نکته:
در پایان، باید پذیرفت که هوش مصنوعی، چه بخواهیم و چه نه، به یکی از بازیگران اصلی در عرصه معنویت تبدیل شده است. اما این پدیده نه دشمن دین است و نه جایگزین آن؛ بلکه آینهای است که نشان میدهد انسان در جستوجوی معنا تا چه اندازه دگرگون شده است.
آینده از آنِ جوامعی خواهد بود که میان فناوری و ایمان، میان داده و وجدان، تعادل برقرار کنند. اگر دین بتواند زبان دیجیتال را بیاموزد و در عین حال اصالت خود را حفظ کند، نهتنها از میان نخواهد رفت، بلکه در قالبی تازه احیا خواهد شد. دینی که نه در مقابل ماشین، بلکه در گفتوگو با آن میایستد.
در جهانی که الگوریتمها نقش خدایان جدید را ایفا میکنند، شاید بزرگترین مسئولیت انسان، یادآوری این حقیقت باشد که هیچ کدی نمیتواند جای وجدان را بگیرد و هیچ هوشی، هرچند مصنوعی، قادر به احساس عشق و ایمان نخواهد بود.
منبع:
https://kazislam.kz/ru/2025/10/algoritmy-very-kak-iskusstvennyj-intellekt-pereosmyslivaet-duhovno/
روابط عمومی و اطلاع رسانی سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی
