• 1404/05/25 - 12:02
  • 22
  • زمان مطالعه : 17 دقیقه

زن ایرانی در تیررس نگاه‌‌ها و هجمه‌ها؛ نگاهی جهانی به جایگاه، چالش‌‌ها و راهکارها

رایزنی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در اندونزی در مطلبی، به بررسی جایگاه بین‌المللی زن ایرانی، دلایل سیاه‌ نمایی‌ها، چالش‌ها و ظرفیت‌های نادیده‌گرفته‌شده و راهکارهای تقویت نقش‌آفرینی جهانی زنان ایرانی پرداخته است.

در این مطلب آمده است: در جهان پرآشوب امروز زنان به عنوان نیمی از جمعیت کره زمین، نه‌تنها بازیگران کلیدی تحولات فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی هستند، بلکه نمادهای تمدن‌ سازی و ارزش‌آفرینی محسوب می‌شوند. در این میان زن ایرانی با پیشینه‌ای کهن فرهنگی غنی و جایگاهی ریشه‌دار در ساختار خانواده، تعلیم‌ و تربیت، علم و هنر، از جمله زنانی است که همواره در کانون توجه، نقد و حتی تخریب رسانه‌ای قرار داشته است. 

سؤال بنیادین اینجاست که چرا زن ایرانی بیش از بسیاری دیگر، در تیررس حوادث و هجمه‌هاست؟ بر این اساس بر آنیم تا به بررسی جایگاه بین‌المللی زن ایرانی، دلایل سیاه‌ نمایی‌ها، چالش‌ها و ظرفیت‌های نادیده‌گرفته‌شده و راهکارهای تقویت نقش‌آفرینی جهانی زنان ایرانی بپردازم.

چرا زن ایرانی در تیررس حوادث است؟

زن ایرانی به دلیل هم ‌زمانی حضور فعال درعرصه ‌های علمی، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی در چهار دهه گذشته و نیز به دلیل ساختار هویتی اسلامی-ایرانی خود، مورد توجه ویژه نظام‌ های تبلیغاتی غربی و گفتمان‌ های فمینیستی لیبرال قرار گرفته است. الگوی زن ایرانی با محوریت خانواده، تربیت نسل و مشارکت در توسعه فرهنگی-ملی، الگویی است که با مدل‌های فردگرایانه و سکولار جهانی همخوان نیست.

همین تضاد ارزشی، زن ایرانی را به سوژه ‌ای جذاب برای پروژه‌‌های رسانه‌ای، گزارش‌‌های حقوق بشری و حتی فیلم‌ها و سریال‌های جهت‌دارتبدیل کرده است. از سوی دیگر چالش‌‌های ناشی از تحریم ‌های اقتصادی، آسیب ‌های اجتماعی و گاه مدیریت‌ های سطحی و غیرکارشناسی بستر سوءاستفاده را برای رسانه‌های معاند فراهم کرده تا چهره زن ایرانی را نادیده‌گرفته و یا تحریف یا تضعیف کنند.

اهمیت جایگاه زن ایرانی در ساحت بین ‌المللی

زن ایرانی برخلاف تصویرسازی‌های سطحی و بعضاً مغرضانه‌ای که در برخی رسانه‌ های غربی رواج دارد، نماد استواری، هوشمندی و بالندگی فرهنگی در عرصه بین‌المللی است. در جهانی که مفهوم قدرت زنانه گاه تنها در قالب ‌های سیاسی یا اقتصادی تعریف می‌شود، زن ایرانی تصویری متفاوت و چندلایه از خود ارائه داده است؛ تصویری که در آن علم، اخلاق، خانواده، هویت دینی و نقش‌آفرینی اجتماعی درهم‌ تنیده‌اند. 

در دیپلماسی فرهنگی زنان ایرانی، اعم از استادان دانشگاه، هنرمندان، نویسندگان و فعالان اجتماعی در دهه‌های اخیر نقشی مؤثر ایفا کرده‌اند. مشارکت آنان درهمایش‌ های بین‌المللی، گفت ‌وگوهای تمدنی و پروژه‌ های مشترک فرهنگی با سرتا سرعالم روایت رسمی ایران از "زن مسلمان توانمند" را در عمل عینیت بخشیده است. زنان ایرانی در سازمان ‌های جهانی چون یونسکو (UNESCO)، آیسسکو (ICESCO)و سازمان همکاری اسلامی (OIC) نیز به ‌عنوان کارشناس، مشاور و حتی نماینده رسمی در حوزه ‌هایی چون آموزش، خانواده، حقوق زن و گفت‌وگوی تمدن ‌ها فعالیت داشته‌اند. این حضور هرچند گاه در هیاهوی رسانه‌های غربی دیده نمی‌شود، اما در محافل دیپلماتیک و فرهنگی معتبر، کاملاً شناخته ‌شده و اثرگذار است. 

اگر این موفقیت‌ها در جهان دیده نمی ‌شوند، نه از آن‌ روست که وجود ندارند، بلکه به ‌دلیل فقدان زیرساخت‌‌های روایت‌گری منسجم و حمایت رسانه‌ای کافی برای معرفی چهره واقعی زن ایرانی درسطح جهانی است. گویی برخی رسانه‌ها ترجیح می‌دهند تنها زنانی از ایران را برجسته کنند که با الگوهای غربی هم‌ سویی دارند و زنان موفقی که در چارچوب هویتی ایرانی-اسلامی شکوفا شده‌اند، عمداً نادیده گرفته می‌‌شوند. نادیده‌ گرفتن این ظرفیت عظیم، نه‌تنها تحریف واقعیت ، بلکه به معنای چشم ‌پوشی از الگویی الهام ‌بخش برای زنان کشورهای مسلمان و حتی کشورهای توسعه‌ نیافته است؛ الگویی که نشان می‌دهد زن می‌تواند هم‌ زمان مادر باشد، عالم باشد، هنرمند باشد و در عین‌حال به ارزش‌ های دینی و فرهنگی خود وفادار بماند. 

در چنین وضعیتی وظیفه ماست که این الگوهای موفق را در بستر روایت‌ های جهانی بازسازی و معرفی کنیم؛ از برگزاری جشنواره‌های بین‌المللی با محوریت زن ایرانی گرفته تا حمایت از نشر آثار زنان فرهیخته ایرانی در زبان ‌های زنده دنیا و فراهم‌ ساختن فرصت‌هایی برای حضور فعال زنان در نهادهای علمی، هنری، و فرهنگی جهان. تنها در این صورت است که می‌توان تصویر زن ایرانی را در ذهن جهانیان از "موجودی محدودشده" به "شخصیتی اثرگذار و فرهنگی" تغییر داد.

سیاه‌ نمایی علیه زنان ایرانی؛ تاکتیکی هدفمند برای تحریف واقعیت

در دنیای امروزکه جنگ‌‌ها دیگر تنها در میدان‌های نبرد اتفاق نمی‌ افتند، بلکه در صفحات رسانه‌ ها، فضای مجازی و محافل دیپلماتیک در جریان‌اند، زن ایرانی به یکی از سوژه‌های اصلی یک جنگ نرم و پیچیده تبدیل شده است. تبلیغات منفی علیه زنان ایرانی، بیش از آن‌که واکنشی به وضعیت داخلی باشد، بخشی از یک راهبرد حساب‌ شده برای تضعیف ستون‌‌های فرهنگی، اجتماعی و معنوی جامعه ایرانی است. 

در این راهبرد، زن ایرانی دیگر نه به عنوان یک انسان آگاه، مؤثر و الهام‌بخش، بلکه در نقش یک «قربانی بی‌پناه» معرفی می‌شود؛ قربانی سنت، دین، خانواده و قوانین. رسانه‌ های غربی به‌ویژه جریان‌های متأثر از گفتمان لیبرال فمینیسم، با دست‌چین کردن گزاره‌هایی جداشده از بستر واقعی جامعه ایران سعی دارند چنین القا کنند که زن ایرانی در دایره‌ای بسته، بدون امکان رشد و مشارکت در یک جامعه به ‌شدت مردسالار و تحقیرکننده گیر افتاده است. 

این در حالی است که آمار رسمی و گزارش‌‌های بی ‌طرف بین‌‌المللی نشان می‌دهند که ایران یکی از بالاترین نرخ ‌های حضور زنان در نظام آموزش عالی را در منطقه دارد؛ و بسیاری از مشاغل تخصصی، دانشگاهی، پزشکی و حتی مدیریتی توسط زنان ایرانی اداره می‌شود. این سیاه ‌نمایی نه از روی دلسوزی، بلکه با نیت تضعیف الگوی زن مسلمان فعال انجام می‌شود. الگویی که برخلاف تصویر زن غربیِ منفصل از خانواده، توانسته است میان نقش مادری، هویت فرهنگی و نقش اجتماعی تعادلی هوشمندانه برقرار کند. این زن نه نیاز به نجات دارد و نه نیاز به دلسوزی ساختگی، بلکه نیاز دارد که دیده شود؛ آن‌گونه که هست، نه آن‌گونه که دوست دارند نشانش دهند.

حتی در سینما و هنر جهانی نیز این پروژه به وضوح دنبال می‌شود. فیلم‌هایی که نام «ایران» را یدک می‌کشند اما زن ایرانی را تنها در قالب خشونت، تحقیر یا سرکوب نشان می‌دهند، هدفی جز تحریف افکار عمومی جهانی و قطع پیوند زنان ایرانی با افتخار فرهنگی‌شان ندارند. در این روایت‌ها، هیچ نشانی از زنان نخبه، کارآفرین، معلم، قاضی، پزشک یا هنرمند ایرانی نیست.

گویی زن ایرانی تنها باید در تاریکی و رنج تعریف شود تا «روایت غالب» حفظ شود. جای تأسف است که برخی جریان ‌های داخلی نیز ناآگاهانه در زمین این پروژه بازی می‌کنند. وقتی موفقیت‌ ها، پیشرفت‌ها و ابتکارات زنان ایرانی دیده نمی‌شود و روایت‌ها صرفاً بر مشکلات، تبعیض‌ها یا شکایات فردی متمرکز می‌شود، زمینه برای گسترش این سیاه‌نمایی بیشتر می‌شود. 

وظیفه‌ی ماست که این تصویر واژگون ‌شده را اصلاح کنیم. نه با انکار مشکلات، بلکه با نشان‌دادن واقعیت چندوجهی زن ایرانی؛ زنی که هم دربرابر مشکلات می‌ایستد، هم از حقوق خود آگاه است و هم به‌عنوان بازیگر اصلی جامعه نقش‌آفرین توسعه و فرهنگ است. روایتی که در آن زن ایرانی، صدای خودش را دارد، تاریخ خودش را می‌نویسد و نیازی ندارد که کسی به جای او سخن بگوید.

برنامه‌های معاونت امور زنان و خانواده ریاست‌جمهوری در برابر جنگ رسانه‌ای؛ از اهداف تا چالش‌‌ها

در برابر هجمه‌‌های سنگین رسانه‌ای جهانی که زن ایرانی را هدف قرار داده‌اند، انتظار می‌رود معاونت امور زنان و خانواده ریاست‌جمهوری به‌عنوان نهاد مسئول سیاست‌گذاری در این حوزه، نقش فعالی در تولید و انتقال روایت واقعی زن ایرانی به جهان ایفا کند. با این حال بررسی برنامه‌‌های این معاونت در سال‌های اخیر نشان می‌دهد که اگرچه تلاش‌ هایی صورت گرفته، اما همچنان با ضعف‌ های ساختاری، محتوایی و رسانه‌ای متعددی مواجه است که کارایی آن را در مقابله با جنگ روایت‌ها به ‌شدت کاهش یافته است . درحوزه اقدامات، تلاش‌هایی همچون برگزاری نشست‌‌های بین‌المللی با محوریت زن مسلمان و خانواده، اعزام هیأت‌هایی به مجامع جهانی، حمایت از کارآفرینی زنان و توسعه مهارت‌های دیجیتال انجام شده است. این فعالیت‌ها در ظاهر نشان از توجه به دیپلماسی زنانه دارند، اما نگاهی عمیق ‌تر به ساختار و نتایج آن‌‌ها، ضعف‌هایی جدی را آشکار می‌سازد. 

یکی از مهم ‌ترین کاستی‌ها، نبود روایت‌ سازی منسجم از زن ایرانی در سطح بین‌الملل است. روایت‌هایی که گاه از سوی رسانه‌ های معاند ارائه می‌شود، بدون پاسخ شایسته و مؤثر از سوی این معاونت رها شده‌اند. اغلب برنامه‌ها به‌صورت موردی و مقطعی اجرا می‌شوند و هیچ زبان جهانی یکپارچه‌ای برای معرفی زن ایرانی تولید نشده است. هنوز بسیاری از ملت‌ها تصویری روشن، عمیق و واقعی از زن ایرانی ندارند. 

در کنار آن ظرفیت زنان نخبه ایرانی در خارج از کشور به ‌درستی مورد بهره‌برداری قرار نگرفته است. ده‌ها زن اندیشمند، استاد دانشگاه، هنرمند و کنشگر اجتماعی که می‌توانستند سفیران فرهنگی کشور باشند، عملاً خارج از دایره تعامل باقی مانده‌اند. نبود شبکه ‌سازی مؤثر در این زمینه، یک فرصت مهم را به تهدید تبدیل کرده است. رسانه ‌های رسمی این معاونت نیز غالباً به‌روز نیستند، فاقد نسخه چندزبانه‌اند و محتوای آن‌ها به ‌ندرت مخاطب بین‌المللی دارد. 

در مقابل رسانه‌‌های جهانی، که با محتوای تصویری، روایی و مستند، تصویری تحریف ‌شده از زن ایرانی ارائه می‌دهند،  بخش‌های فرهنگی و رسانه‌ای معاونت زنان فاقد قدرت رقابت‌اند. هنوز اثری مستند یا هنری از سوی این نهاد در جشنواره‌های مهم جهانی که بتواند تصویری بدیل از زن ایرانی ارائه دهد، تولید نشده است. در عمل ساختاری برای «دیپلماسی زنانه» شکل نگرفته است. اگرچه این واژه در سخنرانی‌ها و اسناد رسمی تکرار می‌شود، اما در میدان عمل نه‌ساختار مشخصی برای اجرای آن طراحی شده، نه تعاملی مستمر با نهادهای فرهنگی، سفارتخانه‌ها یا رایزنی‌های فرهنگی ایران در سایر کشورها برای پیشبرد این هدف شکل گرفته است. از سوی دیگر این معاونت هنوز نتوانسته هم‌افزایی مؤثری با دیگر نهادهای فرهنگی کشور ایجاد کند. فعالیت‌‌ها عموماً منفرد و بدون نقشه راه جامع هستند. تعامل هدفمند با نهادهایی مانند وزارت خارجه، سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی، رسانه ملی، حوزه هنری یا تشکل‌های مردمی به‌ندرت دیده می‌شود. 

این رویکرد جزیره‌ای، قدرت مقابله با تهاجم‌ های سازمان‌یافته رسانه‌ای را به شدت کاهش داده است. همچنین تمرکز بیش از حد بر مسائل صرفاً داخلی و غفلت از میدان جهانی، یکی از ایرادات اساسی است. بیشتر بودجه‌ها صرف مسائل حمایتی در داخل کشور می‌شود، اما سهمی برای تولید روایت جهانی، تقویت زبان بین‌المللی زن ایرانی یا حمایت از حضور زنان در جشنواره‌های جهانی اختصاص نمی‌یابد. 

یکی دیگر از نقاط مغفول، بی‌توجهی به ظرفیت زنان هنرمند، مستندساز و نویسنده است. این افراد می‌توانند با ابزار هنر، تصویر زن ایرانی را روایت کنند. با این حال تاکنون برنامه‌ریزی جدی برای تولید آثار نمایشی یا مستنداتی که بتوانند در سطح جهانی تأثیرگذار باشند، از سوی این معاونت انجام نشده است. در شرایط کنونی، معاونت امور زنان و خانواده بیش از هر زمان دیگری نیازمند بازنگری در ساختار، برنامه‌ریزی راهبردی و چرخش به سمت دیپلماسی فرهنگی زنانه مؤثر است. برگزاری همایش یا انتشار گزارش داخلی، به‌تنهایی پاسخ‌گوی جنگ رسانه‌ای جهانی نیست. اگر ما روایت خود را از زن ایرانی ننویسیم، دیگران آن را به‌گونه‌ای که می‌خواهند خواهند نوشت.

چرا آثار تولید شده در حوزه زن ایرانی کمتر به جهان ارسال می ‌شود؟

اینکه چرا با وجود تولیدات متنوع فرهنگی و هنری درباره زن ایرانی، این آثار کمتر در صحنه‌های بین‌المللی دیده می‌شوند، پرسشی است که نه‌تنها به ضعف‌های اجرایی بازمی‌گردد، بلکه از خلأهای عمیق‌تر در سیاست‌گذاری فرهنگی و دیپلماسی روایت نیز پرده برمی‌دارد. در سال‌های اخیر زنان ایرانی در حوزه‌های مختلفی همچون فیلم‌سازی، ادبیات، مستندسازی، پژوهش‌های اجتماعی و هنرهای تجسمی فعال بوده‌اند. بسیاری از این آثار با محورهایی چون مادرانگی، ایستادگی، هویت، زنان نخبه، و نقش زنان در تحولات اجتماعی و فرهنگی خلق شده‌اند. اما این آثار، به‌رغم کیفیت قابل قبول و محتوای ارزشمند، یا هرگز از مرزهای کشور عبور نکرده‌اند یا اگر هم کرده‌اند، در انزوا و بدون پشتوانه تبلیغاتی مؤثر دیده نشده‌اند. یکی از نخستین علل این موضوع، نبود یک شبکه منسجم بین‌المللی برای شناسایی و هدایت آثار فرهنگی حوزه زنان است.

نه نهادی مسئولیت هماهنگ‌سازی تولیدات را بر عهده گرفته، نه ساختار مشخصی برای انتخاب آثار، ترجمه، ارسال یا حتی شرکت در جشنواره‌ها و نمایشگاه‌ها تعریف شده است. تولید انجام می‌شود، اما راهی برای رساندن صدا به مخاطب جهانی طراحی نشده است. در نهایت باید پذیرفت که ما هنوز به دیپلماسی فرهنگی زنانه باور و برنامه عملی نداریم. نگاه به حوزه زنان در عرصه بین‌المللی اغلب شعاری، تزئینی است؛ نه راهبردی و تمدنی. تا زمانی که برای معرفی زن ایرانی در سطح جهانی، بودجه، تیم، رسانه، ساختار و استراتژی نداشته باشیم، این آثار هرچقدر هم ارزشمند باشند، در انزوا باقی خواهند ماند و میدان به دست آنان خواهد افتاد که تصویری تحریف‌شده، ناقص و مغرضانه از زن ایرانی به جهان ارائه می‌دهند.

خانواده؛ بستر جهانی برای ائتلاف تمدنی

در جهانی که با شتاب به ‌سوی فروپاشی معنای سنتی زندگی حرکت می‌کند، خانواده همچنان تنها سنگر باقی‌مانده‌ای ‌ست که می‌تواند بشر را از بحران ‌های هویتی، روانی و اجتماعی نجات دهد. این حقیقتی است که نه‌تنها در فرهنگ اسلامی و ایرانی، بلکه در اغلب تمدن‌های کهن و حتی در گزارش‌ های روزآمد جهانی، بارها و بارها تأکید شده است. خانواده نخستین مدرسه انسان است؛ جایی که هویت شکل می‌گیرد، عاطفه جاری می ‌شود، و ارزش‌ های انسانی و فرهنگی نهادینه می‌گردند. 

در این ساختار حیاتی، زن نقشی محوری و بی‌بدیل دارد. او تنها همسر یا مادر نیست؛ بلکه معمار روابط، حافظ پیوند نسل ‌ها و محور اصلی ثبات روانی و عاطفی خانواده است. زن ایرانی با ایفای نقش‌های همزمان همسری، مادری، مربی‌گری، و کارآفرینی، موفق شده میان تعهد خانوادگی و مشارکت اجتماعی تعادل برقرار کند؛ و این چیزی است که بسیاری از جوامع در جست‌وجوی آن‌اند. 

اگر قرار باشد ائتلافی تمدنی در جهان شکل بگیرد؛ ائتلافی نه بر پایه اقتصاد یا تسلیحات، بلکه بر پایه ارزش‌های انسانی و فرهنگی، خانواده باید محور آن باشد. و زن پرچم‌ دار آن. ایران می‌تواند با زبان زنانش، این ائتلاف را آغاز کند؛ زنانی که از خانه‌های ایرانی تا دانشگاه‌های جهانی، هنوز قلبشان برای حفظ انسانیت می‌تپد. ائتلافی که نه صرفاً سیاسی، بلکه تمدنی، فرهنگی و ارزشی است. زن ایرانی با قدرت معنوی، فرهنگی و هویتی خود، شایسته آن است که در صف نخست این جنبش جهانی قرار گیرد.

در پایان باید گفت:  

زن ایرانی آن‌گونه که برخی رسانه‌ها و جریان ‌های مغرض به تصویر می‌کشند، موجودی خاموش، محصور و شکست‌خورده نیست. او در واقع یکی از پویاترین و ژرف‌اندیش‌ترین چهره‌های تمدنی روزگار ماست؛ زنی که نه در تقابل با هویت دینی و ملی خود، بلکه در تعامل سازنده با آن، مسیر رشد و تأثیرگذاری را پیموده است. واقعیت آن است که زن ایرانی قربانی نیست، بلکه کنشگر آگاه، روایت ‌ساز متعهد و ستون تمدن ‌ساز خانواده ایرانی است. 

آن‌چه باید تغییر کند، نه زن ایرانی، بلکه تصاویری است که دیگران از او ساخته‌اند. سیاه‌نمایی‌هایی که گاه بر بستر بی‌اطلاعی و گاه به‌قصد تخریب هویت او شکل گرفته‌اند، نمی‌توانند آن‌چه را که او در عمل ساخته است، پنهان کنند. اما مقابله با این روایت‌های تحریف‌شده، تنها با حضور پررنگ رسانه‌ای، فیلم‌سازی یا چند بیانیه رسمی حاصل نمی‌شود؛ بلکه نیازمند یک نقشه راه تمدنی برای بازتعریف زن ایرانی در مقیاس جهانی است. این مسیر از چند نقطه کلیدی می‌گذرد: بازسازی دیپلماسی فرهنگی با محوریت زنان، حمایت ساختاریافته از هنرمندان و متفکران زن، ایجاد شبکه‌های بین‌المللی زنان فرهنگی و نخبه و در نهایت تقویت خانواده به‌عنوان پایگاه اصلی هویت زن ایرانی. اگر خانواده را قلب جامعه بدانیم، زن ایرانی نبض آن است. او معلم نسل‌های آینده است؛ و اگر جهان امروز به چیزی نیاز دارد، آن تربیت انسانیِ عمیقی‌ست که فقط از دل خانواده برمی‌آید. در جهانی که از فردگرایی، بی‌ثباتی روابط انسانی و بحران‌های روانی رنج می‌ برد، زن ایرانی حامل پیامی متفاوت است: پیوند، ماندگاری، تعهد، و معنا. زن ایرانی با هویت چندلایه‌اش ـ ایرانی، اسلامی، مادرانه، علمی، هنری و انسانی ـ می‌تواند صدایی باشد برای گفت ‌وگوی تمدن‌ها و پلی برای همزیستی فرهنگی ملل. 

منابع:

For Women, Life, Freedom: A Participatory AI-Based Social Web Analysis of a Watershed Moment in Iran's Gender Struggles (arXiv)https://arxiv.org/abs/2307.03764

Women’s Empowerment in Iran: A Review Based on the … (PMC / NCBI)https://www.ncbi.nlm.nih.gov/pmc/articles/PMC4825391/

On the lack of women researchers in the Middle East & North Africa (arXiv)https://arxiv.org/abs/2208.13520

Will the Women’s Movement in Iran Grow into a National Liberation Movement? Social Sciences (MDPI)https://doi.org/10.3390/socsci14050272

Cultural Change in Iran: Women's Rights and the Middle Class (ResearchGate)https://www.researchgate.net/publication/380016728_Cultural_Change_in_Iran_Women%27s_Rights_and_the_Middle_Class

It Is All in Their Positioning: Academic Women's Silence in … (AIB Insights)https://insights.aib.world/article/34634-it-is-all-in-their-positioning-academic-women-s-silence-in-iran

In Search of a Lost Identity: Iranian Women and Their Identity Issues (Journal of International Women's Studies)https://vc.bridgew.edu/jiws/vol16/iss2/8/

Discrimination Against Women in Iran – A Brief History of Legal Discriminations … (Annual Survey International & Comparative Law)https://digitalcommons.law.ggu.edu/annlsurvey/vol20/iss1/12

Embodying Difference: Iranian Women's Working Life … (Taylor & Francis Online)https://www.tandfonline.com/doi/full/10.1080/08038740.2022.2075462

https://www.oic-oci.org/topic/?t_id=24641&t_ref=14317&lan=enhttps://data.worldbank.org/indicator/SE.ENR.TERT.FM.ZS?locations=IR

دیپلماسی فرهنگی- ارتباطی جمهوری اسلامی ایران، هویت زنان و بیداری اسلامی

نقش دختران ایرانی در دیپلماسی عمومی، ظرفیت‌، الزامات و وظایف نهادهای مسئول

زنان ایرانی، سهمی از دیپلماسی ندارند

نقش و جایگاه آموزش عالی در دیپلماسی فرهنگی ایالات ‌متحده آمریکا: با تأکید بر عملکرد آن در قبال ایران

برنامه های توسعه و توانمندسازی زنان پس از انقلاب

ظرفیت و نقش دیپلماسی زن در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران؛ باتاکیدبر دیپلماسی فرهنگی

مقاله نقش زنان در سیاست ایران از دیدگاه جامعه شناسی سیاسی

روابط عمومی و اطلاع رسانی سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی

 

. .

. .

About Us

The argument in favor of using filler text goes something like this: If you use arey real content in the Consulting Process anytime you reachtent.