شعار دفاعی
در پاسخ به رئیسجمهور متکبر آمریکا: چرا ایرانیان شعار «مرگ بر آمریکا» سر میدهند؟ شعار «مرگ بر آمریکا» که بارها در رسانهها و محافل بینالمللی نادرست تفسیر یا تحریف شده است، نه فراخوانی برای خشونت است و نه بیانگر نفرت از مردم آمریکا. بلکه این شعار، یک اعتراض نمادین و عمیق علیه مجموعهای از سیاستهای تجاوزکارانه و مداخلهجویانه ایالات متحده است که طی بیش از یک قرن، علیه ملت ایران و بسیاری از ملتهای مستقل در جنوب جهانی اعمال شدهاند.

سید مصطفی دریاباری رایزن فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در آفریقای جنوبی - پروتوریا در مطلبی، نوشت: ریشههای تاریخی شعار مخالفت ایران با مداخلات آمریکا پدیدهای لحظهای یا صرفاً احساسی نیست، بلکه مبتنی بر تجربهای تاریخی و مستند است که در حافظه جمعی ملت ایران نقش بسته است.
1. اشغال نظامی ایران در جنگ جهانی دومدر حالی که ایران بیطرفی خود را اعلام کرده بود، نیروهای متفقین (انگلیس و شوروی با پشتیبانی آمریکا) خاک ایران را اشغال کردند و کشور را بهعنوان راه عبور تجهیزات جنگی به کار گرفتند. این اشغال منجر به قحطی، تورم و بیثباتی گسترده شد و بیاعتمادی به قدرتهای خارجی را تشدید کرد.
2. کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ (عملیات آژاکس)با همکاری سازمان اطلاعات بریتانیا (MI6)، سازمان سیا کودتایی علیه دکتر محمد مصدق، نخستوزیر منتخب مردم ایران، طراحی و اجرا کرد. دلیل اصلی، ملی کردن صنعت نفت و مقابله با سلطه اقتصادی غرب بود. این کودتا روند مردمسالاری در ایران را متوقف و دیکتاتوری وابسته به غرب را مجدداً برقرار کرد. حتی خود اسناد وزارت خارجه آمریکا در سال ۲۰۱۷ این دخالت را بهصورت رسمی تأیید کردهاند.
3. حمایت از رژیم استبدادی شاهایالات متحده طی بیش از دو دهه به رژیم پهلوی، بهویژه به ساواک – سازمان اطلاعاتی بدنام ایران – کمکهای مالی و اطلاعاتی گستردهای ارائه کرد. این حمایتها موجب تداوم شکنجه، سرکوب و نقض حقوق بشر در ایران شد، که حتی تا لحظهی پیروزی انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷ ادامه داشت.
4. حمایت اطلاعاتی، تسلیحاتی و دیپلماتیک ایالات متحده و دیگر کشورهای غربی از رژیم بعث عراق در طول هشت سال دفاع مقدساین حمایت، گواه روشنی بر استمرار سیاستهای مداخلهجویانه و نقض آشکار اصل منع توسل به زور است که در بند ۴ ماده ۲ منشور سازمان ملل متحد تصریح شده است. مطابق این بند، «کلیه اعضا در روابط بینالمللی خود از تهدید به زور یا استفاده از آن، علیه تمامیت ارضی یا استقلال سیاسی هر کشور، یا به هر نحو دیگر که با مقاصد ملل متحد مغایرت داشته باشد، خودداری خواهند کرد.»
5. سرنگونی هواپیمای مسافربری ایرباس ایران (پرواز 655) توسط ناو آمریکایی وینسنساین حمله در سال ۱۹۸۸، که به شهادت ۲۹۰ انسان بیگناه از جمله زنان و کودکان منجر شد، نقض صریح اصول حقوق بشردوستانه بینالمللی و قواعد عرفی حقوق بینالملل است. این اقدام، افزون بر غیرقانونی بودن، با اصول بنیادین منشور ملل متحد در تعارض است؛ بهویژه با روح ماده ۱ (اهداف ملل متحد در حفظ صلح و امنیت بینالمللی) و ماده ۵۵ (لزوم رعایت کرامت انسانی و عدالت). بدتر آنکه فرمانده ناو نهتنها مجازات نشد، بلکه مدال افتخار نیز دریافت کرد؛ این بیپاسخی و بیپروایی، در ذهن ایرانیان بهعنوان نماد بیکیفرمانی آمریکایی باقی مانده است.
6. تحریمهای اقتصادی و جنگ نرماز زمان پیروزی انقلاب، آمریکا با اعمال تحریمهای یکجانبه و فراسرزمینی، عملاً سیاست فشار حداکثری علیه مردم ایران را پیش گرفت. این تحریمها که گاه بدون اجماع بینالمللی اعمال شدند، موجب رنجهای گسترده برای شهروندان عادی شدند: از کمبود دارو و تجهیزات پزشکی گرفته تا محرومیت از مبادلات مالی، آموزش بینالمللی و تجارت آزاد. چنین تحریمهایی بر اساس اصول حقوق بشردوستانه بینالمللی و منشور سازمان ملل (ماده ۱ و ۲) زیر سؤال میروند.
7. ترورهای دولتی و اقدامات تروریستی آشکارترور دانشمندان هستهای ایران، از جمله دکتر محسن فخریزاده، و همچنین ترور رسمی و غیرقانونی سردار شهید قاسم سلیمانی در خاک عراق، نمونههایی از نقض فاحش حقوق بینالملل و حاکمیت ملی کشورها هستند. گزارشگر ویژه سازمان ملل در سال ۲۰۲۰ این اقدام را بهعنوان قتل غیرقانونی و بیاساس توصیف کرد.
8. حمله به تأسیسات صلح آمیزهستهای ایراندر هفته های اخیر، مشارکت مستقیم و غیرمستقیم ایالات متحده در تجاوزات رژیم صهیونیستی به خاک جمهوری اسلامی ایران، بهویژه در حملات به تأسیسات هستهای صلحآمیز، تخلفی آشکار از ماده ۲ بند ۴ منشور ملل متحد و همچنین نقض حق توسعه و استفاده صلحآمیز از فناوری هستهای مندرج در ماده ۴ معاهده عدم اشاعه (NPT) به شمار میآید. این اقدامات نهتنها با روح حقوق بینالملل در تعارضاند، بلکه امنیت جمعی و صلح جهانی را نیز به مخاطره میافکنند.ابعاد حقوقی و اخلاقیاز منظر حقوق بینالملل، اقدامات پیدرپی ایالات متحده در موارد بالا، مصداق نقض حاکمیت ملی (ماده ۲ منشور ملل متحد)، اصل عدم مداخله در امور داخلی کشورها، و نقض حقوق بشر طبق میثاقهای بینالمللی نظیر میثاق حقوق مدنی و سیاسی هستند.
همچنین، تحریمهایی که منجر به رنج گستردهی غیرنظامیان میشوند، با اصول تناسب و تفکیک در حقوق بشردوستانه در تعارضاند. از سوی دیگر، استفاده از شعارهایی مانند «مرگ بر آمریکا»، در چارچوب آزادی بیان سیاسی جای میگیرد، بهویژه هنگامی که هدف آن نقد سیاستها و ساختارهای قدرت است، نه مردم عادی.مقایسه با جنبشهای مقاومت جهانیایران در ابراز اینگونه شعارهای اعتراضی تنها نیست.
در بسیاری از کشورهای مبارز با استعمار و سلطهطلبی، ادبیاتی مشابه به کار گرفته شده است:• آفریقای جنوبی در دوران آپارتایدفعالان آزادیخواه از شعارهایی چون «مرگ بر نظام آپارتاید» و «مرگ بر ستمگر» استفاده میکردند که نه فراخوان خشونت، بلکه نماد مقاومت در برابر ظلم سیستماتیک بود.• مبارزات آمریکای لاتینکشورهایی چون شیلی، نیکاراگوئه و کوبا در دوران جنگ سرد بارها از ادبیاتی چون «مرگ بر امپریالیسم یانکی» برای ابراز مخالفت با کودتاها و تجاوزات نظامی آمریکا بهره بردند.
عراق و افغانستان در دوران اشغال نظامی توسط آمریکا، مردم بارها از ادبیات مقاومتی مشابه استفاده کردند که اغلب بهطور نادرست به افراطگرایی تعبیر شد، حال آنکه ریشه در تجربهی مستقیم ظلم و اشغال داشت.این نمونهها نشان میدهد که شعارهای مقاومتی، بازتابی از درد تاریخی و مطالبه عدالتاند، نه توجیهی برای خشونت یا تروریسم.
نتیجهگیری:
فریاد عدالتخواهی، نه نفرتپراکنی شعار «مرگ بر آمریکا» تا زمانی ادامه خواهد یافت که سیاستهای خصمانه، تجاوزکارانه و مداخلهجویانه آمریکا ادامه دارد.
این شعار، خلاصهای نمادین از مقاومت ملت ایران در برابر تحقیر، تحریم و ترور است. اگر این شعار تلخ و سوزناک است، از آن روست که در پس آن، خاطرهی خون، خیانت و تحقیر نهفته است.
راه پایان دادن به چنین شعارهایی، نه در سانسور آنها، بلکه در اصلاح سیاستهای ناعادلانه، اعتراف به اشتباهات تاریخی و جبران صادقانه است.
روابط عمومی و اطلاع رسانی سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی